ملعون ها....
چیزی ک یادم رفت تو توضیحات وبلاگ بزارم این بود
سیارمون اپشنی داره ک اگه شما هواشو استشمام کنید و سپس به ایگنور کردن بپردازید سنگ میشوید
ان هم از نوع پا
یعنی میشین سنگ پا
پس برای سلامت خود ایگنور کرد را ترک کرده و انگور بخورید
و لایک و کامنت بگذارید
آب،آیینه عشق گذران است
یادم آید: تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن
آب، آیینهی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روزِ اول که دلِ من به تمنّای تو پَر زد
چون کبوتر لبِ بامِ تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم
باز گفتم که: تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
زیر اسمان بنفش🌌
به ماه نقره فام ک غرق در اسمان بنفش است از خیره میشود ستارگان سو سو زنان منتظر رخداد جدیدی هستند
روزها منتظر این لحظه بود دو چراغ از دور دست نمایان میشدند انگار قلبش قصد داشت خودرا از قفس سینه اش ازاد کند
با تابش نور دو چراغ ژیان قدیمی ساعدش را روی چشمانم میگذارد و و وقتی ان را برمیدارد دیگر اثری از ژیان قدیمی نیست
ولی دختری زیبا با موهایی ک ازادانه در باد میرقصیدند با پالتویی بلند جای ژیان قدیمی را گرفته بود
_لی لی
با شنیدن اسمش به سمتش دوید و خودرا در اغوشش انداخت
موهایش هنوز هم بوی یاس میداد
با صدای نجوایی نگاهشان ب اسمان رفت دخترک لب زد
+بلاخره تونستیم باهم ببینیمش
لی لی راست میگفت بعد از سالها انتظار بلاخره میدیدنش
هردو به تماشای نهنگی ایساده بودند ک در اسمان حرکت میکرد از بالای سرشان عبور کرده و از انها دور میشد....